۱۳۸۷ آبان ۸, چهارشنبه

نمایشگاه پوستر از فنلاند در موزه هنرهای تزیینی Arts decoratifs








۲ روز پیش نمایشگاه پوسترهای فنلاند رو در موزه هنرهای تزئینی دیدم  . هر سال در پاریس یک کشور اروپایی ازش دعوت میشه تا درستاوردهای فرهنگی خودش رو نشون بده مهمان امسال هم فنلاند هشتش  . 
در کشور فنلاند یک جنبش گرافیکی خیلی قوی وجود داره که هم از هنر پوسترهای فرانسوی اوایل قرن بیستم الهام گرفته هم از مکتب روس و لهستان ( مدرسه ورشو )  . در این نمایشگاه حدود دویست پوستر از اوایل قرن تا همین امروز وجود داشت . کشور فنلاند به دلیل رفاه اجتماعی بالایی که داره تبلیغات مواد مصرفی در اون رونق خوبیداره و این همون چیزیه که هنرمند های گرافیست دنبالشند  جامعه مصرفگرا که ارزش بالایی برای تبلیغات قائل میشه . از Marimekko طراح پارچه به عنوان معروفترین صادرات هنر گرافیکی فنلاند یاد میشه که در دههای ۷۰ و ۸۰ با پارچه های رنگارنگ صنعت پارچه رو دگرگون کرد . برای دیدن چند تا کارش اینجا رو کلیک کنید.

شهر لاهتی در فنلاند مرکز جنبش پوستر در این کشوره و از هنرمندهایی مثل Erik Bruun , Gallel Kallela & Erik Vaas نام برد  هنرمند مورد علاقه من Erik Bruun  بود که همون هواپیمای شبیه ماهی رو طراحی کرده . نمایشگاه کوچولو ولی خیلی خوب !

برای دیدن عکسهای من از این نمایشگاه اینجا رو کلیک کنید . 

تا ۲۶ اکتبر در Musée des arts decoratifs پاریس 

Fiac قسمت دوم در موزه لوور



فیاک یک قسمت کوچکتر هم داشت که در موزه لوور برگزارشد . بیشتر گالریهای مستقل که هنر مند های جوونتر رو نشون میدند اونجا جمع میشند در حالیکه در گران پاله یک کمی کارها محافظه کارانه تره .
از گالرهای جالب لوور میشه از Lombard Freid Project نام برد که با کار جالبی از Mounir Fatmi هنرمند مراکشی الاصل حضور داشت . اسم کار بود conspiracy project یا پروژه خیانت که در اون تمام کتابهای مذهبی از تورات و قران و انجیل در کنار هم گذاشته شده بودند و با سیم به هم متصل شده بودند انگاریکه در حال برنامه ریزی یه خرابکاری هستند یا اینکه هنرمند میخواست یه جورایی بگه بابا اینا که همه از یه قماشند ! برای دیدن چند تا عکسش اینجا رو کلیک کنید . 

گالری جالب دیگه گالری Max Wigram  از لندن بود که  Mustapha Hulusi هنر مند قبرسی الاصل رو معرفی کرده بود که اکثر نقاشیهاش از گل های خشخاش هستند . برای دیدن چند تا از کاراش اینجا رو کلیک کنید . 

در این فسمت فیاک جایزه مارسل دوشان Prix Marcel Duschamp هم که معادل فرانسویه Turner Prize هست به بهترین هنرمند ساکن فرانسه اهدا میشه .  

۱۳۸۷ آبان ۴, شنبه

FIAC یا فستیوال هنر معاصر در پاریس





(Foire international de l'art contemporain) یاFIAC  هر سال همین موقعها شروع میشه که من هم امروز رفتم و دیدمش . هدف جمع کردن کلی گالری هنری زیر یک سقفه (و چه سقفی قشنگتر از سقف گران پاله در پاریس ) تا هم فروش رونق بگیره هم ملت بهره ببرند البته فکر کنم بیشتر دلیل اوله . فیاک ۵ یا ۶ روز بعد از   Frieze بر گذار میشه که همتای لندنیش هست با این تفاوت کوچک که فیاک بر خلاف فریز فقط به هنر معاصر نمیپردازه بلکه  هنر مدرن اوایل   قرن تا دهه ۶۰ ۷۰ رو هم شامل میکنه . 

امسال هم با وجود رکود اقتصادی و کاهش قیمتها در حراجهای ساتبی ٬ کریستیز و دوپوری و لوکزامبورگ بازهم شاهد حضور گالریهای همیشگی بودیم و فروش هم ادامه داشت مثلا تمام نقاشیهای هیتلر که در گالری white cube عرضه شده بود همون ۲ ساعت اول فروش رفت . البته در همون وایت کیوب برادران Chapman که آلت جنسی مرد در کاراشون بسیار تکرارمیشه روی همون نقاشیها باز کار کردند و دستکاریشون کردند و اسمش شد "اگر هیتلر هیپی بود چقدر دنیا جای خوبی میبود !"

جدا از اون در گالری مورد علاقه من از زوریخ یعنی Bob van orsouw میشد چند تا کار از شیرانا شهبازی هنرمندجوان ایرانیرو دید که خیلی با کیچ های دهه ۶۰ شمسی بازی میکنه تو کاراش ( چای شهرزاد یادتونه که ) واسه دیدن یکی از کاراش که در فیاک بوداینجا رو کلیک کنید .
چند تا کار هم گه گدار از شیرین نشاط دیدم وگرنه ایرانی دیگری ندیدم . 
گالریهای دیگه که من خوشم میاد و اونجا بودند Timothy Taylor از لندن گالری Yvon Lambert از پاریس گالری Nathalie Obadia از پاریس که در بروکسل هم شعبه زده و متخصص هنرمندهای جوان هنوز کشف نشده است . 
گالری Hauser & Wirth اززوریخ و لندن که از اون گالریهای کارکشته است و امسال با اثر   که یک ماشین بمبگذاری شده بود حضور داشت(برای دیدنش اینجا رو کلیک کنید) و همچنین چند اثر از Louise Bourgeois .  

هنرمندی که این دفعه کشف کردم از گالری timothy taylor بودو اسمش هم هست ....LUCY WILLIAMS  دو تا اثر بیشتر نداشت ولی همونا کافی بودند تا منو عاشق کنه !! کارهاش مثل کارهای Sarah Morris خیلی وارد معماری میشه ولی با ابعاد کمتر ودقت بیشتر ماکت ساختموتهایی رو میسازه که میشه گفت ورژن مدرن ساختمونهای برلین شرقی هستند با همون سردی و خشکی ولی در عین حال زیبایی و اکثرشون پس زمینهاشون گلدوزی شده :) برای دیدن یک عکس از کارای لوسی ویلیامز در فیاک امسال اینجا رو کلیک کنید .   

وقتی هم که وقت تموم شد (ساعت ۸ شب ) و خواستم برم جلوی در آقایی یک نوشته رو خودش نصب کرده بود و نوشته بود که دنبال دختر خوشگل میگرده که اتمام جالبی بود واسه عکش اینجا رو کلیک کنید 

و آخر نماشگاه هم این میمون تئالرال رو دیدم که جالب ترین اثر به دور از هیاهوی فیاک بود ... هم ترسناک بود هم خنده دار مثل یه رویای بچگی !  دریوتیوب لینکش اینجا ست  و گرنه بالای صفحه سمت راست گذاشتمش . 

همه عکسایی رو که گرفتم رو اینجا ببینید  خیلی شلوغ بود و من هم این دفعه کم حوصله پس به کیفیت عکسا خرده نگیرید :) 






۱۳۸۷ آبان ۲, پنجشنبه

نمایش تئاتر Tartuffe در تئاتر اودوون اروپا Odéon Theatre de L'europe






چند هفته پیش نمایش تارتوف رو در تئاتر Odéon دیدم . در اینجا بیشتر میخوام مطالبی رو بگذارم که خیلی ازشون نگذشته باشه ولی این یکی رو استثنا قائل میشم چون خیلی خوشم اومد . کارگردانش Stephane Braunschweig بود که یکی از بهترین کارگردانان تئاتر در حال حاضر در فرانسه هستش . 
تارتوف یکی از مهمترین نماشنامهای مولیر هستش همون قدری که انگلیسیها به شکسپیر و آلمانیها به گوته مینازند فرانسویها هم مولیر خودشونو دارند . 
این نماشنامه که در سال ۱۶۶۴ و در دربار لویی چهاردهم برای اولین بار به نمایش در اومد داستان تارتوف ٬روحانیه مذهبیه (کاتولیک ) که مرید چشم بسته ای به نام ارگون Orgon داره و در حالیکه همه اطرافیان ارگون میدونند که تارتوف آدم دو رو و ریا کاریه ارگون به حمایت از اون ادامه میده تا اینکه یک روز تارتوف سعی میکنه زن ارگون ٬ المیر Elmire  رو تصاحب کنه که در عین ناغافلی ارگون که در زیر میزقایم شده بوده مچشو میگیره . (عکس دوم ) و دست تارتوف رو میشه و با این حال سعی میکنه ارگون رو از خونش بیرون کنه و داراییهاشو با استفاده از نفوذش پیش شاه از آن خودش کنه . در این صحنه آخره که شاه وارد میشه و حق رو به ارگون میده و تار 
توف دستگیر میشه . 
با اینکه آدم نقش شاه رو تحسین میکنه که به این دورویی پایان میده در عین حال در کارگردانیه Braunschweig  میشد در شخصیت ارگون این نیاز عمیق انسانی رو به اعتقاد دید این نیاز به باور داشتن به چیزی ماورایی و بالاتر و فکر میکنم درسته خیلیها تارتوف رو تجلی لائیسم در جامعه فرانسه میدونند ولی به نظر من نقش شکننده ارگون خودش گواهی بیشتری به نفش اعتقاد در زندگی شخصیه آدمهاست . 

تارتوف اونقدر معروف شد که حتی الان در زبان فرانسه و انگلیسی کلمه Tartuffe به معنیه شخص  مذهبیه دورو و ریاکاره . 

در نمایش براونشوایگ شاه از درون یک تلویزیوون صحبت کرد که جالب بود  :) 

Tartuffe, در تئاتر ادوون  تا ۲۵ نوامبر ۲۰۰۸ نمایشش ادامه داره . 





 

۱۳۸۷ آبان ۱, چهارشنبه

Jacques Villeglé در مرکز پمپیدو  




هفته گذشته هم از نمایشگاه Jacques Villeglé در Centre Pompidou ( اینجا بهش میگند Beaubourg که اسم محله ایی که مرکز درش واقع شده ) ... Jacques Villeglé هنرمند فرانسویه که در دهه ۶۰ جزو گروه واقع گرانان جدید (Nouveau Realisme ) بوده و الفبای کارش کار با کلاژ هست اون پوسترهای مختلف رو میبره میچسبونه رو هم یا  آتیش میزنه کنار هم میچینه و میگذاره بپوسند  و نتیجه اش کارهای هست که در عین حال که تصادفی به نظر میرسند خیلی کار برای ساختنشون برده شده  . اون سعی میکنه از طریق این پوسترها و حروف بزرگ الفبایی که درشون درهم و بر هم دیده میشند با مشاهده کننده ارتباط بر قرار کنه ...

 نمایشگاه به نسبت بزرگی بود و من تونستم چند تا عکس قاچاقی بگیرم . از رنگ آبی کهنه شده اش خوشم میاد (عکس آخر )

 نمایشگاه تا ۵ ژانویه در مرکز ژرژ پمپیدو  در پاریس 

!Tokyo یک تریولوژی جالب در مدح توکیو




هفته پیش فیلم سه قسمتیه توکیو رو در UGC Les Halles دیدم . از سه کارگردان دعوت شده بود در مدح توکیو فیلم بسازند 
اولین قسمت Michel Gondry کارگردان فرانسوی بود که من خیلی دوستش دارم که بسیاری از کلیپهای Björk رو کارگردانی کرده و فیلم Eternal Sunshine of a spotless mind رو ساخته و به همه توصیه میکنم دیویدی Directors Series رو بگیرند و با کاراش آشنا بشند . فیلم خیلی آروم شروع شد و خیلی از خیابونهای توکیو رو میشه دید در هنگام فیلمبرداری ... در مورد زوجی بود که دختره ترجیح میده تبدیل به  صندلی بشه تا بتونه آدم مفیدتری باشه ... شوخ طبعی همیشگی دیوید گندری رو میشد در این فیلم هم دید . 

فیلم دووم از Leos Carax بود که در اون یک موجود عجیب و غریب با ریش قرمز(monsieur merde ) (آقای مدفوع ) از شبکه های زیرزمینی توکیو بیرون میاد و مردم رو میترسونه یا میکشه و وقتی دستگیر میشه هیچ کس جز یک نفر نمیتونه حرفاشو بفهمه (زبونش شبیه لهستانی بود با این فرق که موقع حرف زدن بعضی وقتا خودشو کتک میزد !!!! در آخرش هم در حالیکه میخواند اعدامش کنند یه هو با نگاه به دریچه هوا ناپدید میشه !!!

فیلم سوم از Joon Ho Bong بود که در اون یک شخص منزوی که سالها از خونش بیرون نرفته عاشق دختری میشه که براش پیتزا میاوورد و برای اوولین بار از خونش خارج میشه تا اون رو ببینه و پیدا کنه . قسمت خیلی جالب فیلم جایی بود که مرد در طی سالها  خونش رو با جعبه های پیتزا و کاغذ توالت مصرف نشده روی هم چیده شده تزیین کرده بود

در مجموع فیلم عالیی بود قسمت سووم خیلی خنده دار بود و من واقعا از ته دل خندیدم (چیزی که خیلی به ندرت در سینما اتفاق نمیفته )  ولی قسمت اول هم باید گفت که خیلی خوب ساخته شده بود و با ایکنه کارای تکنیکیش زیاد بود با این حال از لطافت انسانیه خارق العاده ای برخوردار بود . 


۱۳۸۷ مهر ۳۰, سه‌شنبه

Frontiere de l'aube ( مرز سحرگاه) فیلم جدید Philippe Garrel


یکشنبه شب هم در UGC Les Halles در یک سالن خالی از تماشاچی مرز سحرگاه رو دیدم آخرین فیلم فیلیپ گارل کارگردان فیلمهای مستقل سینمای فرانسه ٬داستان رابطه عاشقانه که در اون دخترخودکشی میکنه و وقتی پسره سعی میکنه دوباره عاشق بشه دختره هی در آیینه ظاهر میشه و از اون میخواد  که از دوستش جدا بشه و به اون بپیونده .... و پسره هم ... این کار رو میکنه !

جشنواره فیلم کن امسال با این فیلم شروع شد و نقش اول هم به عهده Louis Garrel پسر خوشتیپ کارگردان بود !

.فیلم بسیار ظریفی در مورد عشق و تا کجا باید عاشق موند و تا کجا میشه عاشق موند .... و اصلا باید چیه !!!
 از فیلمبرداریه سیاه سفید در خیابونهای پاریس و دورهمیهای بین دوستان در حالیکه گفتگوهاشون درپس زمینه شنیده میشد خوشم اومد . 

فیلم عالیی بود !



Vicky Cristina Barcelona فیلم جدید وودی آلن


جمعه شب در حالیکه خیلی مطمئن نبودم آخرین فیلم Woody Allen رو درUGC Les Halles دیدم (خیلی از Penelope Cruz خوشم نمیاد بخصوص بعد از دیدن عکسای خیلی بیخودش روی تبلیغات Loreal و Mango )

خیلی شکفتزده شدم چون خیلی فیلم خوبی بود بخصوص روندی که وودی آلن با رابطه پول و خوشبختی دست و پنجه نرم میکنه ... که در عین حال که ممکنه خیلیا خوشبخت به نظر برسند چقدر عقدهها رو میشه در زندگیشون کشف کرد وقتی روی یک جاهای حساس پا میگزاری .
عین همین سردرگمی رو میشد ۲ سال پیش در فیلم Matchpoint دید . متاسفانه که در فیلمهای جدید وودی  عشق همیشه بر خلاف فیلمهای قبلیش پیروز نمیشه .  اسکارلت جوهانسون مثل همیشه لطافت خودش رو چاشنی فیلم کرده بود و پنه لوپه کروز در نقش زن هیستریک خیلی خوب ظاهر شد . 


نمایشگاه Emil Nolde در گران پاله






پریروز در Grand Palais نمایشگاه امیل نولده نقاش اکسپرسیونیست آلماتی رو دیدم . عاشق کارای آبرنگی نولده هستم فکر میکنم خیلی جالبتر از کارایی باشه که با گروه Die Brücke (جنبش هنریه اوایل قرن بیستم که دردرسدن المان نشأت گرفت و ارنست لودویش کیرشنر هم از اعضای اون بودند)  کرذه بود . 

از کارای جالب ارائه شده نقاشیهایی مذهبی نولده بود که به قولی از مدرنترینهای نقاشی مذهبیه . مثل صلیب کشیده شدن مسیح که عکسشو گذاشتم . 

عکاسی ممنوع بود با این حال چند تا عکس همینجوری گرفتم 
 
Emil Nolde : Grand Palais Paris , till 19.01.09 

۱۳۸۷ مهر ۲۹, دوشنبه

Chop Shop







امشب فیلم Chop Shop رو در سینما MK2 Beabourg دیدم . کارگردان فیلم رامین بهرانی هست آمریکایی ایرانی تبار تهیه کننده فیلم Noruz Films هست که خود رامین بهرانی مدیرشه . 
داستان فیلم در باره الخاندرو  پسر لاتینو هست که در محله کوئینز نیویورک همراه خواهرش در یک گاراژ اتوموبیل کار میکنه و در حالیکه سعی میکنه  پولشو جمع کنه تا  یک کامیون بخره به همراه خواهرش ٬متوجه میشه که خواهرش روسپیگری میکنه و خیلی از آدمای دوروبرش سرش رو کلاه میگذراند .... درحالیکه نا امیده متوجه میشه که در محیطی که زندگی میکنه ٬غیر ممکنه همه چیز رو با هم داشت یا اینکه باید بعضی چیزها رو بخشید ... صحنه آخر فیلم در حالیکه برای کبوترها دونه میریزه و به خواهرش نگاه میکنه برای من بهترین صحنه بود . 

 Chop Shop در Quinzaine des réalisateurs (قسمت فیلم مستقل در جشنواره فیلم کن ) در سال ۲۰۰۷ حضور داشت و این هفته در فرانسه نمایشش آغاز شده . 

شخصیت احمد با لهجه ایرانیش موقع صحبت کردن انگلیسیش و در عین حالکه خیلی بد بازی کرد ٬ بامزه بود . 

نویسنده فیلمنامه : رامین بهرانی و بهاره عظیمی 
در آخر فیلم هم از احمد کیارستمی هم تشکر شد .


اصل صحبت

سلام . من حمید هستم ۲۷ سالمه و عاشق سینما ٫ مسافرت و شهر پاریس هستم . این وبلاگ شخصیه منه که در اون کارای فرهنگیه روزمره ام رو ثبت میکنم . دلیل انتخاب فارسی این هستش که شاید خیلی از این مطالب روبشه گوگل کرد به زبانهای دیگه ولی یک محیط گفتگو به زبان فارسی در اینترنت به ایرانیها فرصت بیشتری برای تبادل نظرات روی مسائلی رو میده که عادت داریم به زبانهای دیگه بخونیم .